همین الان که دارم این پست را می نویسم برنامه امروزم به کلی به هم ریخته است. قرار بود امروز صبح بنشینم و درس معادلات دیفرانسیل را بخوانم که ناگهان مادرم زنگ و شروع کرد به درد و دل کردن و اصلا خودش را جای من که طرف مقابلش هستم قرار نداد که شاید کار داشته باشد و حدود دو ساعتی به درد و دل نشست. البته من هم هیچی نگفتم چون دیدم نیاز به حرف زدن دارد و گذاشتم تمام حرف هایش را بزند ولی خب کاش کمی فکر می کرد که من هم کار دارم. الان هم باید ناهار بخورم بروم دانشگاه و بعدش هم به کلاس زبان بروم و وقتی برگردم خانه وعده ی ساعت یازده شب است. انگار نمی رسم که امروز کارهایم را بکنم حالا عیبی ندارد کمی روز های بعد به روی خودم بیشتر فشار میاورم تا ببینم چه می شود.

باید بروم لیست کار هایی که این هفته میخواهم انجام دهم را بنویسم.

حواستان به وقت طرف مقابل هم باشد

چه وقت سفر رفتن بود؟!

هیولایی به نام کنکور

هم ,کار ,بروم ,الان ,کمی ,حرف ,به درد ,و دل ,درد و ,من هم ,وعده ی

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

نشینمنگاه تنهایی های من وبلاگ رسمی کتابخانه عمومی تفتان شهرستان خاش سوله آذین صدرا | سوله سبک مفصل ران دانلود آهنگ جدید معرفی مقصد های مسافرتی در کشور تعمیرگاه و فروشگاه چرخ خیاطی در اندیشه , شهریار و حومه کلیپ ساز مدرسه غوطه ور در زندگی